نقد و بررسی مستند «اینساید جاب» (Inside Job)

به گزارش نبض بورس، محمدعلی رضایی هنجنی | شاید خیلی از مردم عامه، ندانند که مشتقات و سوآپ‌های اعتباری که این‌قدر در موردشان شنیده‌ایم چه سازوکاری دارند. این‌ها طرح‌هایی مبتکرانه و رایانه‌ای هستند که در آن‌ها می‌توان از بدهی‌های بد، پول خوبی به دست آورد، و استادان و دکترین وال‌استریت درحالی‌که سرمایه‌گذاران و شرکت‌هایشان را ورشکسته می‌کنند، میلیون‌ها دلار به جیب بزنند!

این فرایند در مستند صریح، مستدل و کاربردی، “درون کار” اثر چارلز فرگوسن توضیح داده شده است که نشان می‌دهد چگونه صنعت مالی آمریکا عمداً برای فریب سرمایه‌گذار عادی آمریکایی دست‌به‌کار شده است. اشتباه بزرگ سیستم نظارتی وقت این بود که به مؤسسات مالی اجازه داده شد تا به نمایندگی از خودشان معامله کنند. امروزه، بسیاری از بانک‌های تجاری بزرگ علیه مشتریان خود شرط‌بندی می‌کنند.

در بازار املاک و مستغلات، بانک‌ها به طور تهاجمی وام‌های رهنی را به افرادی که توانایی پرداخت آن را نداشتند، تبلیغ می‌کردند. این وام‌ها در بسته‌هایی مونتاژ یا به‌اصطلاح اوراق بهادارسازی شدند. آن‌ها درحالی‌که بی‌ارزش بودند، به‌عنوان دارایی‌های ملموس در دفاتر ثبت می‌شدند. مؤسسات سازنده آن‌ها با شرط‌بندی علیه وام‌هایشان، آن‌ها را پوشش می‌دادند و هنگامی که وام‌های رهنی با شکست مواجه شدند، علی‌رغم و به دلیل شکست آنها، کلی سود به جیب زدند. این فرایند هدف اقدامات اصلاحی مالی قرار گرفت که بسیاری در هر دو حزب مخالف آن هستند، زیرا – خب، لابی‌گران آن‌ها را متقاعد کرده‌اند. هیچ توجیه اخلاقی برای عملکرد وال‌استریت امروز وجود ندارد.

اکثر بازیگران بزرگ وال‌استریت دقیقاً می‌دانستند که “تجارت مگنتر” چیست و از آن استقبال کردند. هر چه وام‌های رهنی بیشتری با شکست مواجه می‌شدند، آن‌ها پول بیشتری به دست می‌آوردند. آن‌ها در واقع همچنان به فروش وام‌های رهنی بد به مشتریان خود به‌عنوان سرمایه‌گذاری‌های خوب ادامه دادند. در مصاحبه‌ای به‌یادماندنی در C-SPAN، سناتور کارل لوین (دموکرات – میشیگان) دانیل اسپارکس، رئیس بخش وام‌های رهنی گلدمن ساکس را در مورد اینکه چرا این شرکت به طور تهاجمی سرمایه‌گذاری‌هایی را فروخته است که معامله‌گران خودشان آن‌ها را به‌عنوان “آشغال” توصیف می‌کردند، مورد بازجویی قرارداد. تماشای اسپارکس درحالی‌که چهره‌ای از صداقت ظاهری را حفظ می‌کرد، سرگرم‌کننده بود، زیرا لوین بارهاوبار‌ها کلمه “آشغال” را به او می‌چسباند.

این فضای وال‌استریت به توضیح یک جلسه شهادت سنا که تقریباً دو سال مرا مجذوب کرده است کمک می‌کند: چگونه ریچارد فولد، مدیرعامل Lehman Brothers توانست از پاداش ۴۸۴ میلیون دلاری خود پس از ورشکسته کردن شرکتش دفاع کند.

یکی از جذاب‌ترین جنبه‌های “اینساید جاب” شامل بینش‌های صریح کریستین دیویس، یک روسپی وال‌استریت در مقابل دوربین است که می‌گوید وال‌استریت در فضایی ملهم از فحشا و کوکائین فراوان برای مشتریان ارزشمند و خود معامله‌گران فعالیت می‌کرد. او می‌گوید این بخشی پذیرفته شده از فرهنگ‌سازمانی بود که روسپی‌های ساعتی ۱۰۰۰ دلاری و بالاتر به‌صورت ثابت استخدام می‌شدند، کوکائین سوخت اصلی بود و او و دخترانش نمی‌فهمیدند که چگونه برخی از معامله‌گران حتی می‌توانستند بعد از اکثر شب‌ها در اتاق معامله کار کنند!

وام‌های رهنی بد آن‌قدر به اوراق مشتقه متعدد تقسیم شدند که خود بانک‌ها نمی‌دانستند چه سندی را در دست دارند. در یکی از لحظات دلگرم‌کننده‌تر در طول فروپاشی مسکن، نماینده مارسی کاپتور (دموکرات – اوهایو) به حوزه انتخابیه خود توصیه کرد: «اگر بانکی خانه شما را تصاحب کرد، حرکت نکنید و از آن‌ها بخواهید یک نسخه از وام مسکن شما را ارائه دهند. در بسیاری از موارد، آن‌ها نمی‌توانند.»

چارلی فرگوسن ” مستندسازی است که قبلاً با ساخت مستند زیبای ” پایانی وجود ندارد” توانسته بود نظر مساعد تماشاگران و منتقدان را به همراه داشته باشد. او این بار برای ساخت مستند به سراغ سوژه‌ای رفته است که حداقل روی کاغذ می‌توان گفت بسیار پیچیده‌تر از آن است که بخواهد در ۲ ساعت آن را موشکافی کرد و ” فرگوسن ” نیز به این مسائل آگاه بوده است.  

بنابراین، ترجیح داده است، بجای سعی در تحلیل موضوع، به جا‌های مختلف دنیا سفر کند و تأثیرات مخرب این بحران را به تصویر بکشد و به‌نوعی می‌توان گفت، اجازه داده است تصویر بجای انسان صحبت کند. فرگوسن ” با زیرکی کامل سعی در برانگیخته کردن احساسات تماشاگران دارد و قصد این را دارد که با زبان ساده به مردم بگوید بحران اقتصادی چه بلایی بر سر آن‌ها آورده است! او به‌مانند مستندسازانی مانند ” مایکل مور ” که همیشه اغراق در کارش بیش از حد معمول است (به‌عنوان‌مثال ” مور ” در فیلم “سیکو ” نظام‌پزشکی و دارویی آمریکا را به کل زیر سؤال می‌برد و حتی آن را با کشوری مانند کوبا مقایسه می‌کرند! به نظرم هر انسانی که کمی درباره جهان اطلاعات داشته باشد می‌داند که هر چقدر هم که نظام‌پزشکی آمریکا مشکل داشته باشد دیگر از کوبا که بهتر است!) بجای دید یک‌طرفه ترجیح داده به سراغ منبع این مشکل برود و این موضوع را کشف کند که واقعاً چه کسی عامل این مشکل بوده است؟

موفقیتی که “فرگوسن ” در این فیلم به دست آورده این است که تماشاگر در پایان فیلم احساس می‌کند اطلاعات جدیدی به دست آورده است و مانند مستند‌های دیگر با یک پایان مجهول تمام نمی‌شود. اما نمی‌توان ” فرگوسن” و فیلمش را کاملاً معصوم دانست! خود شخص ” فرگوسن ” که یک شخص کاملاً شناخته شده در دنیای IT است در سال ۱۹۹۶ شرکت خودش به نام Vermeer Technologies را به شرکت مایکروسافت به مبلغ ۱۳۳ میلیون دلار فروخت. او همچنین مدتی به‌عنوان مشاور در کاخ سفید فعالیت کرده است و البته در وزارت دفاع هم بوده است! بنابراین خود او را هم می‌توان عضوی از عوامل این بحران اقتصادی دانست.

بااین‌حال مستندی که ” فرگوسن ” ساخته است، می‌تواند گوشه‌ای از تبعات این بحران عظیم را به تماشاگر نشان دهد، او البته با استفاده از نفوذی که داشته است به‌خوبی توانسته با مولتی‌میلیاردر‌های بانک مرکزی آمریکا، افراد بانفوذ وال‌استریت، نخست‌وزیر سنگاپور! و… مصاحبه کند که این برای یک مستندساز فقط می‌تواند در رؤیاهایش اتفاق بیفتد.

اگر مایل هستید ببینید چه اتفاقی در پشت پرده بحران ۲۰۰۸ افتاد و این افتضاح بزرگ از کجا سرچشمه گرفت، افتاده است، فیلم “Inside Job” را از دست ندهید.

 

می‌توانید این فیلم مستند را از اینجا تماشا کنید.

مطالب مرتبط